ناگهان چقدر زود دیر می شود !مهروقتی همه چیز از اول شروع میشودشنبه ، اول هفته ...اول مهر ...اول پاییز...اول ماه ...آغازین سال 1439 قمری ...آغازین محرم...آغاز سال تحسیلی...آغازین ماه بازنشستگی ...
یادش بخیر« در باز شد... برپا !... بر جا !درس اول : بابا آب داد ، ما سیرآب شدیم.بابا نان داد ، ما سیر شدیم...اکرم و امین چقدر سیب و انار داشتند در سبد مهربانی شان...و کوکب خانم چقدر مهمان نواز بودو چقدر همه منتظر آمدن حسنک بودند...کوچه پس کوچه های کودکی را به سرعت طی کردیمو در زندگی گم شدیم.همه زیبایی ها رنگ باخت...!و در زمانه ای ک زمین درحال گرم شدن است قلب هایمان یخ زد!نگاهمان سرد شد و دستانمان خسته...دیگر باران با ترانه نمی بارد!و ما کودکان دیروز دلتنگ شدیم ،زرد شدیم ، پژمردیم...و خشکزار زندگیمان آشیانه ی عشق...
ما را در سایت آشیانه ی عشق دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4ashianeheeshgh5 بازدید : 200 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 3:45